جدول جو
جدول جو

معنی حسن طبری - جستجوی لغت در جدول جو

حسن طبری
(طَ بَ)
ابوعلی حسن بن قاسم الطبری. از علمای شافعیه است ووی راست: کتاب مختصر مسائل الخلاف فی الکلام و النظر. و صاحب قاموس الاعلام آرد: یکی از مشاهیر فقهای شافعی است علم فقه را از ابوعلی بن ابی هریره اخذ کرده، در بغداد مشغول تدریس بوده است. اثر موسوم به ’المحرر فی النظر’ وی نخستین تشبثی است که در علم خلاف بعمل آمده و دو تألیف مسمی به الافصاح، و العده در فقه داردو کتابی دائر بر ’جدل و اصول فقه’ نیز نگاشته است. او بسال 305 هجری قمری درگذشته است. (قاموس الاعلام ترکی). رجوع به ابوعلی حسن بن قاسم طبری، ابوعلی حسین بن قاسم در همین لغت نامه و الاعلام زرکلی ج 2 ص 446 شود
لغت نامه دهخدا
حسن طبری
(حَ سَ نِ طَ بَ)
ابن محمد بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن. صاحب طبرستان که در 250 هجری قمری دعوت آشکار کرد و در مازندران در 270 هجری قمری درگذشت. او راست: ’البیان’ و ’الحجه’. (ذریعه ج 5 ص 30). و گاهی وی را به لقب داعی کبیر و گاهی حسن بن زید خوانند و فرزندان وی تا سال 316 هجری قمری با طاهریان و صفاریان و سامانیان در کشمکش بوده اند. رجوع به علویان طبرستان و نیز رجوع شودبه ابن ندیم ص 274 و تاریخ طبرستان ص 240 و کامل ابن اثیر ج 7 ص 49 و 98 و تاریخ اسلام دکتر فیاض ص 200 و تاریخ الخلفاء ص 112 و ذریعه ج 4 ص 286 و زرکلی ص 226 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَ)
ابن عبدالله اخسقه ای رومی. متخلص به جوری (1220- 1292 هجری قمری). دیوان شعر ترکی دارد. (رجال حبیب السیر ص 60) (هدیهالعارفین ج 1 ص 302) (از سعدی تا جامی ص 250) (تاریخ عصر حافظ 247) (تاریخ مغول اقبال)
لغت نامه دهخدا
(طَ بَ)
الابوالحسن طبری، علی بن سهل بن ربن الطبری. کنیت وی ابوالحسن است. ابن الندیم بغدادی کاتب نام وی را علی بن ربل ضبط کرده و گفته است: او کاتب مازیار بن قارن بود، به دست معتصم عباسی قبول اسلام کرد و بدین وسیله نزد وی قرب و منزلتی یافت. و پایۀفضیلت او معلوم و آشکار گردید. متوکل عباسی او را به همنشینی خود برگزید. در ادب و فرهنگ وی را مقامی ارجمند بود و در صناعت طب استاد ابوبکر محمد بن زکریا الرازی بود. مولد و منشاء او طبرستان است. از سخنان اوست که گوید: نادان همواره در معرض مرگ است. او راست: کتاب فردوس الحکمه، و این کتاب را بر هفت نوع بخش کرده است، و همگی هفت بخش آن محتوی بر سی گفتار است، و کلیه سی گفتار بر سیصد و شصت باب بخش شده است. کتاب ارفاق الحیوه. کتاب تحفهالملوک. کتاب کناش الحضره. کتاب منافع الاطعمه و الاشربه و العقاقیر. کتاب حفظ الصحه. کتاب فی الرقی. کتاب فی الحجامه. کتاب فی ترتیب الاغذیه. (عیون الانباء ج 1 ص 309). قفطی در کتاب خویش آورده: علی بن ربن الطبری الطبیب ابوالحسن در صناعت پزشکی فاضل است، در طبرستان نزد فرمانروایان آنجا روزگار بسر میبرد و علم حکمت در همان جا فراگرفت، و در طبیعیات یگانه گردید، بواسطۀ اختلافی که در طبرستان پیش آمد بسوی ری شد. محمد زکریای رازی نزد وی به فراگرفتن دانش مشغول گردید و دانش بسیاری از او استفاده کرد، سپس به ’سر من رای’ رفت، و در آنجا اقامت گزید، و کناش موسوم به فردوس الحکمه را تألیف کرد و آن کتابی است مختصر جمیل التصنیف و لطیف التألیف، و بر هفت نوع است مشتمل بر سی گفتار و مجموع کتاب شامل سیصد و شصت بخش است و ربن نام سهل پدر وی بوده، زیرااو از علمای بزرگ یهود بشمار میرفت. (قفطی چ لیپزیک ص 231). بیهقی در تتمۀ صوان الحکمه گوید: ابن ربن طبری از کتاب مرو بوده است، همتی بلند داشت و به انجیل و پزشکی عالم بود، و ربن بمعنی معلم و استاد بزرگ باشد، وی از دانشمندان بزرگ بشمار میرفت، و گواه این گفتار کتاب فردوس الحکمۀ اوست. و او را تصانیف بسیاراست که بیشتر آنها در پزشکی است، و از سخنانی که ازاو روایت کرده اند این جملات است: ’تندرستی پایان هر آرزوئی است’. ’آزمون بسیار سبب افزایش خرد باشد’. ’تکلف زیان آور است’. ’بدترین گفتار آن است که جزئی از آن جزء دیگر را نقض کند’. (تتمۀ صوان الحکمه ص 9)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ اَ)
الشیخ حسن احمد قاسم الابی، قاضی محاکم شرعی در مصر. او راست: ’انسان عین البیان’ که شرح منظومه ای است در بیان. از محمدبک فهمی الرشیدی چ مصر سال 1895 م
لغت نامه دهخدا
(رَ بَ)
یا ربن طبری، علی بن ربن طبری. مؤلف کتاب امثال و جز آن است. (منتهی الارب). صفا در ضمن بحث از پدر وی گوید: بهرحال در تاریخ طبری هنگامی که ذکر پسر این دانشمند یعنی علی رفته از او به صفت نصرانی یاد شده و علی بن زید بیهقی گفته است که او از کتّاب شهر مرو و با همتی رفیع و عالم به انجیل و طب بوده و تفسیر ربن ’المعلم العظیم’ است. وی دبیر مازیار بن قارن بود و چون مازیار در 224 هجری قمری بدست لشکریان عبدالله بن طاهر اسیر و تسلیم کسان معتصم گردید او بخدمت خلیفه درآمد. (از تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 60)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رَ)
ابن هبه الله بن محفوظبن حسن بن محمد بن حسن بن احمد بن حسین، معروف به ابن صصری ربعی ثعلبی دمشقی (537- 586 هجری قمری). او راست: ’رباعیات التابعین’ در حدیث و چهار کتاب او در هدیهالعارفین (ج 1 ص 279) و نیز در اعلام زرکلی (چ 1 ص 242) یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ سَ)
ابن کاظم نجفی سبتی خطیب شاعر. او راست: ’انیس الجلیس’ و دیوان شعر. (ذریعه ج 2 ص 454 و ج 9 ص 428 و 242)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ سَ کَ)
ابن حسین بن عبدالله بن عبدالرحمان بن علأ بن ابی صفره بن مهلب عتکی کوفی، مکنی به ابوسعید بغدادی ادیب نحوی (212- 275 هجری قمری). او راست: ’الابیات السائره’، ’اشعار الفحول و القبائل’، ’انساب بنی عبدالمطلب’، ’شرح دیوان جران العود’، ’شرح الهذلیین’ و کتاب ’اللصوص’، ’المناهل و القری’، ’النبات’، ’النقائض’ و ’الوحوش’. (هدیهالعارفین ج 1 ص 267) (زرکلی چ 1 ص 224)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَنِ بَ)
شاعر ترک درگذشتۀ 994 هجری قمری او راست: تعلیقه بر ’فوائد ضیائیه’ جامی. (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ بَ)
ابن علی بن محمدعوض مقری دمشقی. شاعر و صاحب دیوان و مؤلفات است و در 1214 هجری قمری درگذشته است. (زرکلی چ 1 ص 234)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ بَ)
ابن خالد. ابن شهرآشوب، تفسیر منسوب به امام حسن عسگری را تألیف این مرد میداند. (ذریعه ج 4 ص 271)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ بَ)
ابن یسار، مکنی به ابوسعید. یکی از زهاد هشتگانه است. در مدینه به سال 21 هجری قمری متولد و در بصره به سال 110 هجری قمری درگذشت و قبرش در مغرب شطالعرب است. پدرش ابوالحسن یسار از مردم میسان بصره بود. او راست: ’تفسیر قرآن’، ’رساله فی فضل مکه’ و کتاب ’الخلاص’. و صاحب بیان الادیان او رامرجع فرقۀ حسنیه از معتزله دانسته است. وی از پیشوایان طریقت صوفیه است و از انس بن مالک علم فرا گرفته و خدمت هفتاد تن از اصحاب بدر را دریافته است. (ابن الندیم). صوفیه او را مرید امیرالمؤمنین علی (ع) گویند و حبیب عجمی پیر طریقت داود طائی مرید حسن بصریست. کنیت او را بعضی ابوعلی و برخی ابومحمد و گروهی ابوسعید گفته اند. و از او آمده است: ان صحبه الاشرار نورث سوءالظن بالاخیار. (کشف المحجوب). گویند: وقتی کسی، قسم به طلاق زن خورد که حجاج در دوزخ است. سپس نزد حسن رفت و از او در امر این قسم پرسید او گفت چیزی بر تو نیست چرا اگر حجاج در دوزخ نباشد، زنای تو نیز با زن خود زیانی نخواهد داشت. رجوع به هدیهالعارفین ج 1 ص 265 و کشف الظنون و اعلام زرکلی چ 1 ص 243 و تجارب الامم ج 2 ص 159 و تاریخ الخلفا ص 73 و 165 و تاریخ گزیده و البیان و التبیین جاحظ، و عیون الاخبار، و الوزراءو الکتاب ص 102 و نزهه القلوب ج 3 ص 38 و تاریخ سیستان و عیون الانباء و المعرب جوالیقی و سبک شناسی و حبیب السیر و از سعدی تا جامی و تاریخ علم کلام شبلی و ابن خلکان و خاندان نوبختی ص 33 و شدالازار و کتاب النقض ص 38و المصاحف و تذکرهالاولیاء ج 1 ص 22 و مجمل التواریخ و القصص و غزالی نامه و سیره عمر بن عبدالعزیز و روضات الجنات شود. حسن بصری در ادبیات فارسی نشانۀ زهد و تقوی است و نامش در اشعار بسیار آمده است:
گفت زآن فصلی خدیجه با حسن
تا بدان شد وعظ و تذکیرش حسن.
مولوی (مثنوی ص 10 س 13)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ بَ)
ابن محمد بن عمروک قرشی تیمی بکری، ملقب به صدرالدین و مکنی به ابوعلی نیشابوری دمشقی. محتسب صوفی بود و مصر را سیاحت کرد و در آنجا در 656 هجری قمری درگذشت. او راست: ’اربعی البلدان’ ذیل تاریخ دمشق از ابن عساکر. (هدیهالعارفین ج 1 ص 282)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ بِ)
اصفهانی انصاری. ابن علی بن محمود. او راست: منظومه در توحید و تاریخ ری و اصفهان و جز آن. (ذریعه ج 1 ص 37 و ج 2 ص 347 و ج 4 ص 487)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ مِ)
او راست: ’حاشیه بر نتائج الافکار’ ملا مصطفی بن حمزه. (چاپ سنگی استانبول 1266 هجری قمری). و ممکن است این کتاب از شیخ حسن عطار مصری درگذشتۀ 1250 هجری قمری باشد. (معجم المطبوعات عربی)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَنِ قُ)
ابن محمد بن مفرج بن حمادبن حسین معافری قرطبی (348- 431 هجری قمری). او راست: ’الاحتفال فی الرجال’. (هدیه العارفین ج 1 ص 275) (زرکلی چ 1 ص 239)
لغت نامه دهخدا
(قُ تَ ری ی)
حسن بن علاء از محدثان است. (منتهی الارب). واژه محدث در ادبیات اسلامی به کسی اطلاق می شود که نه تنها حافظ حدیث باشد، بلکه با فنون تحلیل سند و متن نیز آشنا باشد. این افراد اغلب تحصیلات گسترده ای در علم رجال و درایه حدیث داشته اند و می توانستند در صحت سنجی احادیث، نقش حیاتی ایفا کنند. یکی از ویژگی های مهم محدثان، بی طرفی و صداقت علمی در نقل روایت بود که اعتبار منابع اسلامی را حفظ کرد.
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ قَ مَ)
ابن نوح مکنی به ابومنصور بخاری پزشک. درگذشتۀ 380 هجری قمری او راست: ’امراض الصدر’ و هشت کتاب طبی دیگر او در هدیه العارفین ج 1 ص 272 یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ شِکْ کَ)
حسن مهتابی. حسن سفید که به زردی زند چنانکه گجراتیان را میباشد:
شکسته رنگی من باطبیب در جنگ است
علاج درد سرم حسن شکری رنگ است.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن عبدالله دیاربکری آمدی رومی. درگذشتۀ 1100 هجری قمری دیوان ترکی دارد. (هدیهالعارفین ج 1 ص 294)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
ابن قحطبۀ طائی. از سرداران معروف آغاز حکومت عباسی بود. در 97 هجری قمری متولد و در 136 هجری قمری از طرف منصور به حکومت ارمنستان منصوب شد و در 140 هجری قمری او را با 70 هزار سوار به ملطیه فرستاد و جنگ تابستانی سال 162 هجری قمری را او اداره کرد و به داخل روم رفت و رومیان لقب ’تنین’ به وی دادند. او در بغداد در 181 هجری قمری درگذشت. (زرکلی چ 1 ص 238). و رجوع به حسن حلبی شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن محمد بن عبدالله ، ملقب به شرف الدین دمشقی. درگذشتۀ 743 هجری قمری او راست: التبیان در معانی و بیان و جز آن. (هدیه العارفین ج 1 ص 283) (روضات ص 224)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عَ)
ابن علی بن نصر بن عقیل واسطی بغدادی. شاعر. مدتی در خدمت ملک امجد در بعلبک بود و در 596 هجری قمری درگذشت. (فوات الوفیات ج 1 ص 124) (زرکلی چ 1 ص 233)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عُ بُ)
ابن محمد بن عبدالرحمان بن ابوالبقاء عکبری است و در پیرامون 690 هجری قمری درگذشته. او راست: السوانح الادبیه. (هدیهالعارفین ج 1 ص 282)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ طَ بَ)
کمال الدین بن شهاب الدین اسماعیل طبسی نیشابوری. متخلص ’فنائی’. در 904 هجری قمری بصدارت هرات منصوب شد. رجوع به حسین فنائی شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ طَ)
کمال الدین سیستانی یا سمعانی. شاعر سدۀ یازدهم هجری است. (ذریعه ج 9 ص 644)
لغت نامه دهخدا
(طَ بَ)
حسن بن فضل طبرسی. ملقب به رضی الدین، مکنی به ابونصر. او راست: کتاب مکارم الاخلاق که در سال 1300 هجری قمری در بولاق مصر با کتاب الوسیله العظمی فی شمائل المصطفی خیرالوری تألیف ابی المکارم زین الدین پیرمحمد دده، در حاشیه اش بطبع رسیده، و نیز در سال 1304 درمطبعۀ محمد مصطفی، و در سال 1311 هجری قمری در مطبعه عثمانیه و هم در آن سال در مطبعۀ میمنیّه، و همچنین در سال 1318 هجری قمری با کتاب تهذیب الاخلاق و تطهیرالاعراق ابن مسکویه در حاشیه اش چاپ شده است، در مطبعۀخیریه نیز در سال 1303 هجری قمری بطبع رسیده است. (معجم المطبوعات ستون 1228). کتاب مکارم الاخلاق، در سال 1314 هم در تهران چاپ سنگی شده و کتب ذیل هم در حاشیۀ آن با کمال نفاست چاپ شده است: 1- طهارهالاعراق. 2- ترتیب السعادات. هر دو از تألیفات ابوعلی مسکویه. 3- کتاب التحصین و صفات العارفین. 4- کتاب الفصول فی دعوات اعقاب الفرائض. هر دو تألیف احمد بن محمد بن فهد الحلی. رجوع به روضات الجنات ص 512 و صص 184- 185 شود. و صاحب ریحانه الادب آرد: حسن بن علی بن محمد بن علی بن حسن طبرسی یا طبری مازندرانی. مشهور به عمادالدین طبرسی یا طبری. از فحول و اکابر علمای امامیه و فقیهی است. بصیر و محدثی خبیر و متکلمی نحریر و از معاصرین محقق حلی و خواجه نصیر طوسی و نظائر ایشان بوده و مصنفات جیدۀ بسیاری در فقه، حدیث و تحقیق حقایق اصول مذهب و تشیید مبانی دین مقدس اسلامی و دیگر فنون متنوعه داشته و فتاوی او در کتب فقهیه متأخرین منقول و از او به عماد طبرسی یا طبری و گاهی بعمادالدین طبرسی یا طبری تعبیر کنند... سال وفاتش به دست نیامده، ولی از تاریخ تألیف اسرارالامامه ’که در سال 698 هجری قمری تألیف شده’ معلوم است تا این سال حیات داشته است و نیز گفته اند این کتاب غیر از اسرارالامامه فضل بن حسن طبرسی است، او از طبرستان مازندران است. (از ریحانه الادب ج 3 ص 127، 128). صاحب الذریعه در نسبت ’اسرارالامامه’ (ج 2 ص 40) نویسد: الشیخ المتکلم الفقیه عمادالدین الحسن بن علی بن محمد بن الحسن الطبرسی المعروف بالعماد الطبری او عمادالدین الطبری عند نقل اقواله فی الفقه و هو صاحب کامل البهائی الذی الفه سنه 675 (هجری قمری) و صرح فیه بانه مازندرانی (انتهی موضع الحاجه منه). خود وی در مقدمۀ کتاب کامل بهائی نویسد: ’در ملک مازندران که مولد مصنف این کتاب است’ ولی از شهری که در آن تولد یافته نام نمیبرد
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ طَ بَ)
ابن اردشیر بن محمد کاتب ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوعبیدالله. شاگرد نجیب الدین یحیی (601- 689 هجری قمری). بوده و از وی اجازۀ روایت دارد. (ذریعه ج 1 ص 253)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن سهل بن ربن طبری، مکنّی به ابوالحسن. طبیب و مطلع در طبیعیات و در انجیل. وی در طبرستان متولد شد و سپس نزد خلیفه المعتصم عباسی اسلام آورد و المتوکل او راجزء ندیمان خویش قرار داد. وی پیش از سال 228 هجری قمری می زیست و برخی وفات او را در سال 247 هجری قمری نگاشته اند. رجوع به ابن ربن و نیز به کتب ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 106. الوافی صفدی ج 12 ص 76. عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 1 ص 309. تاریخ الحکمای قفطی ص 231. الفهرست ابن الندیم ج 1 ص 296. تاریخ حکماءالاسلام بیهقی ج 22 ص 23. کنوزالاجداد محمد کردعلی ص 71. المخطوطات العربیۀ شیخو ص 148. هدیهالعارفین ج 1 ص 669
لغت نامه دهخدا